كارتون قطار سریع قطبی بر اساس یك داستان پرفروش و محبوب برای كودكان، نوشته Chris Van Allsburg ساخته شده است. فیلم تقریباً به همان اندازه كتاب موفق و جذاب از كار درآمده است و بیننده را با خود به راحتی تا پایان قصه می كشاند. فیلم داستان كودكی را به تصویر می كشد كه شب كریسمس را عمیقاً باور دارد كه آن قطار قطبيِ افسانه ای ممكن است از كنار منزل آن ها عبور كند و او را به قطب، یعنی جایی كه هر سال و در آستانه شب كریسمس، بابا نوئل (Santa) سفر خود را از آنجا برای تقسیم هدایای شب عید آغاز می كند، برساند. این آرزو چند روز ذهن پسرك را به خود مشغول كرده ولی معلوم است كه پدر و مادرش این را تنها یك رویا و قصه می پندارند. شب هنگام، وقتی كه پسرك به خواب می رود، دیری نمی گذرد كه قطار سریع قطبی با صدای گوشخراش و سنگین ترمز لوكوموتیو، در آستانه منزل پسرك توقف می كند و او درحالی كه بهت و حیرت وجودش را فراگرفته، سراسیمه دمپایی و لباس های راحتی خود را می پوشد و به بیرون از خانه می دود. پسرك قدم های كوچكش را از لابه لای برف سنگینی كه باریده است برمیدارد و خود را به قطار عظیمی نزدیك می كند كه نور چراغ داخل واگن هایش درخشش رویایی خاصی به آن بخشیده است. همان نزدیكی كسی فریاد می زند كه مسافران سریع تر سوار شوند. دوربین برمی گردد و چهره او را نشان می دهد. تام هنكس در لباس مامور كنترل بلیت مسافران دیده می شود. پسرك كه همچنان حیرت زده است، سرانجام بر دودلی و اضطراب خود غلبه می كند و سوار قطار می شود و به این صورت سفر پرماجرا آغاز می شود.

مورچه ای به نام فلیك سعی می كند تا سرزمین و همنوعانش را از اسارت ملخ ها كه هرساله آذوقه ی انان را می دزدند، آزاد كند. او از گروهی حشره كه در سیرك كار می كنند كمك می گیرد و ...

گوژپشتی برای دفاع از حق و کمک به یک دختر کولی در برابر حکمران شرور می ایسند و ...

دوست قدیمی کنای به کمک او احتیاج  دارد و خیلی از رشد زیاد koda تعجب می کند و ...

زندگی برای پرندگان خشمگین در جزیره ی خوک ها ساده نیست. پرنده خشمگین Red به همراه دوستان پرنده ی خود با نام های Chuck, Matilda, Bomb, Blues و Terence باید با یکدیگر همکاری کرده تا از تخم های خود و آینده ی زندگیشان در برابر خوک های بد طینت مراقبت کنند.آیا میتوانند؟

دراکولا یک پناهگاه سطح بالا برای هیولا ها و موجودات عجیب و ترسناک، به دور از دنیای انسان ها ساخته است. اما ماجرا از جایی آغاز می شود که یک پسر راز این پناهگاه را کشف می کند، و عاشق دختر دراکولا می شود...

کمپانی معروف برادران وارنر دست به اقدام جدیدی زده است. این شرکت از تمامی شخصیت های کارتونی دوست داشتنی و قدیمی خود در مجموعه ای به نام The Looney Tunes Show استفاده کرده است. در این سریال، در هر قسمت شاهد داستانی متفاوت خواهید بود و مهره های داستان همواره در حال تغییر هستند. باگز بانی و دافی داک شخصیت های اصلی این سریال و قسمت های مختلفش هستند. ماجراهای بسیار جالبی در این مجموعه تلویزیونی به وقوع می پیوندد.

این انیمیشن در مورد کارل فردریکسن یک پیرمرد 78 ساله است که در شهری بزرگ زندگی می کند و به تازگی اِلی همسر عزیز خود را از دست داده است. او از کل جامعه فاصله گرفته است و در تنهایی به سر می برد. خانه ی کوچک او در میان آسمان خراش هایی است که هر روز بلندتر می شوند و اکنون صاحب یکی از این آسمان خراش ها می خواهد خانه ی او را خریداری و به یک آسمان خراش دیگر تبدیل کند اما پیرمرد حاضر نیست خانه اش را به هیچ وجه ترک کند به همین علت با هزاران بادکنک که به خانه اش وصل کرده است به پرواز در می آید تا سفر پر ماجرایی را به سمت مکانی که از بچگی آرزوی او و همسر دلبندش بوده است یعنی آبشار بهشت در آمریکای جنوبی آغاز کند. اما بر حسب اتفاق پسر شش ساله ای به نام راسل نیز با او همراه می شود که برای دریافت عنوان کاوشگر سرزمین های ناشناخته ارشد از مدرسه ی خود باید به یک فرد مسن کمک کند. آن ها در این سفر ماجراهای جالبی را تجربه می کنند ...

تینکربل به همراه دوستش Periwinkle به جنگل زمستانی می روند دوستانش نیز به او ملحق می شوند تا راز بالهای پری را کشف کنند ...

دو سال پس از آخرين جنگ  با سفيرات (Sephiroth) می گذشت. رافوس شينرا (ShinRa) سعي كرد دوباره شهر بزرگ را درست كند.اما در راه ساخت ،سه مرد در مقابل او ايستادند.اين سه مرد به دنبال مادرشان ميگشتند و سعي داشتند سفيرات را دوباره برگردانند.از اين رو كلود (Cloud) دوباره مجبور شد در مقابل كسي قرار بگيرد كه تهديد كرد دنيا را نابود خواهد ساخت.
کلود به بیماری گرفتار شده و آیا باز هم خواهد توانست دنیا و کودکانی که در حال قربانی شدن هستند را نجات دهد؟.او تنها نیست اما ...

جیمز سالیوان موجودی غول پیکر با چشمان آبی رنگ و دستیار یک چشنی اش مایک وازوسکی در استخدام موسسه ی هیولاها هستند. موسسه ای که از طریق جیغ بچه ها انرژی تواید می کند. به نظر می رسد که زندگی ساکنین سرزمین هیولاها با جیغ بچه ها که از طریق قایم شدن هیولاها در زیر تخت و توی گنجه و ترساندنشان تامین می شود خیلی هم رونق دارد. این وظیفه ی سالیوان، مایک و همکارانشان، از جمله وندل باگز، هنری جی.واترنوس، رئیس خرچنگ شکل موسسه و سلیا، متصدی زیبا و کله ماری است تا جریان ترس را برقرار نگه دارند. وقتی دختر بچه ی نترسی به نام بو، سالی ون و مایک را دنبال می کند و قدم به دنیای هیولاها می گذارد، این دو مجبور هستند حضورش را از دیگران پنهان دارند و به هر ترتیب که شده دخترک را به دنیای خودش برگردانند.